وبلاگ :
تـــــو عَــشــــقـــــ مــــَنـــــي
يادداشت :
کـــآش . . . کــآش
نظرات :
1
خصوصي ،
5466
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
<
<<
16
17
18
19
20
>>
>
+
عاطفه
آرزويم اين است نتراود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوق زياد . . .
نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز . . .
و به اندازه هر روز تو عاشق باشي عاشق آنکه تو را مي خواهد . . .
و به لبخند تو از خويش رها مي گردد . . .
و تو را دوست بدارد به همان اندازه که دلت مي خواهد.
+
عاطفه
نا خواسته آمديم و ناشيانه زندگي گرديم
همه اش غصه بود و غصه
اما افسوس که بعد از سالها غصه
مکرر به دنبال خنده هستيم
و باز هم نميابيم و باز هم غصه و باز هم غصه
+
عاطفه
ما با نفس سلامت اي دوست ، خوشيم
از گرمي هر کلامت اي دوست ، خوشيم
هرچند که افتخار ديدارت نيست
با زنگ خوش پيامت اي دوست ، خوشيم .
+
عاطفه
نذار بهت عادت کنم ....جدايي سخته گل من
يه روز تو از اين جا ميري ...مي شکنه تنها دل من.
+
عاطفه
نمي شه اين پله ها رو دوتا يکي کرد و رسيد
ديواره سنگه بينمون نمي شه ديوا رو نديد.
+
عاطفه
خبر هاي خوش فردا به دست کوليان افتاد
بهاي فال خوشبختي براي ما گران افتاد
اگر روباه جاي شير نصيبش تاج زرين شد
بدان که سرنوشت ما همه از پيش تعيين شد
نمي شه اين پله ها رو دوتا يکي کرد و رسيد
ديواره سنگه بينمون نمي شه ديوا رو نديد.
+
عاطفه
دلم گرفته از اين روزگار دلتنگي
گرفته اند دلم را به کـار دلتنگي
دلم دوباره در انبوه خستگي ها ماند
گــــرفت آينــــــه ام را غــــبار دلتنگي.
+
عاطفه
امشب قاصدک خيالم را فوت کرده ام،
ديدمش،
به سوى آسمان رفت،
ماه را پشت سر ميگذارد و کهکشانها را رد خواهد کرد،
چشم انتظار باش!
نشانى تو را به او داده ام.
به او خوب گوش کن،
+
عاطفه
مي خواستم بمانم ، رفتم ، مي خواستم بروم ، ماندم
نه رفتن مهم بود و نه ماندن ، مهم من بودم که نبودم
اين آيينه مي شکند و به هزار تصوير تکثير مي شود
حالا بگو سهم نداشته ام از اين همه “تو” کدام است.
+
عاطفه
ديشب دوباره ديدمت اما خيال بود
تو در کنار من بشيني محال بود
هر چه نگاه عاشق من بي نصيب بود
چشمان مهربان تو پاک و زلال بود
پاييز بود و کوچه اي و تک مسافري
+
عاطفه
من هستم!
هستم که باشم
هستم که حرف بزنم
هستم که دنيا را
جاي ديگري بسازم
هستم که نفس بکشم
هستي من نشانه اي دارد
و آن
روحيست
که مرا دوست ميدارد....
+
عاطفه
به خدا حافظي تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتي و دلم ثانيه اي بند نشد
لب تو ميوه ي ممنوعه ولي لبهايم
هرچه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد
با چراغي همه جا گشتم وگشتم در شهر
هيچکس...هيچکس اينجا به تو مانند نشد
هر کسي در دل من جاي خودش را دارد
جانشين تو در اين سينه خداوند نشد
خواستند از تو بگويند شبي شاعر ها
عاقبت با قلم شرم نوشتند نشد!!!
+
عاطفه
گل را دوست دارم
چون رنگ خون است
خون را دوست دارم
زيرا در رگ جاري است
رگ را دوست دارم
چون به قلب راه دارد
قلب را دوست دارم
براي اينکه جايگاه توست
+
عاطفه
روزي که مرا بر گل رويت نظر افتاد
احساس نمودم که دلم در خطر افتاد
تا چشم من افتاد به گلبرگ جمالت
زيبايي گل هاي بهار از نظر افتاد
+
عاطفه
چقدر دلم براي قدم زدن روي ماسه هاي
ساحل خوشي تنگ شده....
کجايند خاطرات دريايي ام؟؟؟
<
<<
16
17
18
19
20
>>
>