• وبلاگ : تـــــو عَــشــــقـــــ مــــَنـــــي
  • يادداشت : کـــآش . . . کــآش
  • نظرات : 1 خصوصي ، 5466 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    21   22   23   24   25    >>    >
     
    دل در غم تو بسي پريشاني کرد

    حال دل من چنان که مي داني کرد

    دور از تو نماند در جگر آب مرا

    از بس که دو چشمم گهر افشاني کرد

    چيزي شبيه جام بلور دلي غريب
    حالا شکست و اين صداي وصال بود
    شب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد
    اما نه با خيال تو بودم حلال بود.
    گفتم کمي بمان به خدا دوست دارمت
    گفتي مجال نيست و ليکن مجال بود
    يک عمر هر چه سهم تو از من نگاه بود
    سهم من از عبور تو رنج و ملال بود
    با تو چه قدر کوچه ما بي مثال بود
    نشنيد لحن عاشق من را نگاه تو
    پرواز چشم هاي تو محتاج بال بود
    سيب درخت بي ثمر آرزوي من
    يک عمر مانده بود ولي کال کال بود
    خدا يا از عشق امروزمون
    براي فرداهايي که فراموش مي کنيم
    عاشق بوده ايم
    قدري کنار بگذار . . .
    به قدر يک مشت . . .
    به قدر يک لبخند . . .
    تا فراموش نکنيم عاشق بوده ايم
    تا عاشق بمانيم و عاشق بميريم . ..

    دست عشق از دامن دل دور باد!
    مي توان آيا به دل دستور داد؟
    مي توان آيا به دريا حکم کرد؟
    که دلت را يادي از ساحل مباد!

    رهزن آدم به جنت خالِ هندوي تو بود

    حسن زيبايي يوسف، جلوه روي تو بود

    آن يدِ بيضا که موسي از کَفَش ظاهر شدي

    پرتوِ نوري از آن رخسار نيکوي تو بود.

    دل در حساب نايد ، جان در ميان نگنجد

    آهي که عاشقانت از حلق جان برآرند

    هم در زمان نيايد ، هم در مکان نگنجد

    اندر ضمير دلها ، گنج نهان نهادي

    آن دل اگر بر آيد ، در آسمان نگنجد

    عطار وصف عشقت چون درعبارت آرد ؟

    زيرا که وصف عشقت ، اندر بيان نگنجد
    اي عشق مرا به شطّ خون خواهي بُرد

    چون قيس به وادي جنون خواهي بُرد

    فرهاد صفت در آرزويي شيرين

    دنبال خودت به بيستون خواهي بُرد.

    من درد تو را ز دست آسان ندهم

    دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم

    از دوست به يادگار دردي دارم

    کان درد به صد هزار درمان ندهم.

    اي کـــاش دلـــم اســيـــر و بــيـمار نبود

    در بـــنـــد نــــگاه او گــــرفــتــار نــبـود

    من عاشق واو زعشق من بي خـبر است

    اي کــاش دل و دلــبــــر و دلـــدار نـبود.

    در مذهب عاشقان قرار دگر است

    وين باده ناب را خمار دگر است

    هر علم که در مدرسه حاصل گردد

    کار دگر است و عشق کار دگر است.

    چگونه بي تو سر كنم
    چگونه شب سحر كنم
    بدون تو چه آسمان حرام گشته بر دلم
    بدون تو چه آسمان خراب گشته بر سرم
    بدون تو يه ماهي بدون تنگ
    بدون تو سكوت مرده اي خموش
    بدون تو ستاره اي بي فروغ
    بدون تو پرنده اي شكسته بال
    بدون تو شبم - شبي كه ندارد او سحر
    بدون تو غروب غم گرفته ام
    بدون تو يه ابر تكه پاره ام
    بدون تو...
    نمي كنم بدون تو زندگي
    بدون هيچ معطلي
    نفس عشق عجب ساز و نوايي دارد
    عجب آواز خوش و سوز صدايي دارد
    خالق چشم شما کيست که مستم کرده
    پلک مشکين تو يارا چه خدايي دارد
    صنما خال لب يار عجب مُشکين است
    بوسه از خال لبت به چه صفايي دارد
    پيچک موي تو بر شاخه ي دل مي پيچد
    پيچش موي تو صد يار، فدايي دارد
    کرده ام عهد که با تو برسم تا به خدا
    نوکر بي سرو پايت چه وفايي دارد؟
    دل ما از غم دوري تو اي يار شکست
    دل شکسته، هوس عقده گشايي دارد
    تو بيا و به دلم يک نظري کن صنما
    برق چشمان تو از دور نمايي دارد...!!


    سلام الي جون

    خوبي

     <    <<    21   22   23   24   25    >>    >