• وبلاگ : تـــــو عَــشــــقـــــ مــــَنـــــي
  • يادداشت : دلم ميخــواد
  • نظرات : 1 خصوصي ، 14206 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    31   32   33   34   35    >>    >
     
    دَم از بازي حکم ميزني!
    دَم از حکم دل ميزني!
    پس به زبان “قمار” برايت ميگويم!
    قمار زندگي را به کسي باختم که “تک” “دل” را با “خشت” بريد!
    باخت زيبايي بود!
    ياد گرفتم به دل ، “دل” نبندم!
    ياد گرفتم از روي “دل” حکم نکنم!
    دل را بايد بُــر زد جايش سنگ ريخت که با خشت تک بــُري نکنند!
    دَم از بازي حکم ميزني!
    دَم از حکم دل ميزني!
    پس به زبان “قمار” برايت ميگويم!
    قمار زندگي را به کسي باختم که “تک” “دل” را با “خشت” بريد!
    باخت زيبايي بود!
    ياد گرفتم به دل ، “دل” نبندم!
    ياد گرفتم از روي “دل” حکم نکنم!
    دل را بايد بُــر زد جايش سنگ ريخت که با خشت تک بــُري نکنند!
    دَم از بازي حکم ميزني!
    دَم از حکم دل ميزني!
    پس به زبان “قمار” برايت ميگويم!
    قمار زندگي را به کسي باختم که “تک” “دل” را با “خشت” بريد!
    باخت زيبايي بود!
    ياد گرفتم به دل ، “دل” نبندم!
    ياد گرفتم از روي “دل” حکم نکنم!
    دل را بايد بُــر زد جايش سنگ ريخت که با خشت تک بــُري نکنند!
    دَم از بازي حکم ميزني!
    دَم از حکم دل ميزني!
    پس به زبان “قمار” برايت ميگويم!
    قمار زندگي را به کسي باختم که “تک” “دل” را با “خشت” بريد!
    باخت زيبايي بود!
    ياد گرفتم به دل ، “دل” نبندم!
    ياد گرفتم از روي “دل” حکم نکنم!
    دل را بايد بُــر زد جايش سنگ ريخت که با خشت تک بــُري نکنند!
    دَم از بازي حکم ميزني!
    دَم از حکم دل ميزني!
    پس به زبان “قمار” برايت ميگويم!
    قمار زندگي را به کسي باختم که “تک” “دل” را با “خشت” بريد!
    باخت زيبايي بود!
    ياد گرفتم به دل ، “دل” نبندم!
    ياد گرفتم از روي “دل” حکم نکنم!
    دل را بايد بُــر زد جايش سنگ ريخت که با خشت تک بــُري نکنند!
    دَم از بازي حکم ميزني!
    دَم از حکم دل ميزني!
    پس به زبان “قمار” برايت ميگويم!
    قمار زندگي را به کسي باختم که “تک” “دل” را با “خشت” بريد!
    باخت زيبايي بود!
    ياد گرفتم به دل ، “دل” نبندم!
    ياد گرفتم از روي “دل” حکم نکنم!
    دل را بايد بُــر زد جايش سنگ ريخت که با خشت تک بــُري نکنند!
    دَم از بازي حکم ميزني!
    دَم از حکم دل ميزني!
    پس به زبان “قمار” برايت ميگويم!
    قمار زندگي را به کسي باختم که “تک” “دل” را با “خشت” بريد!
    باخت زيبايي بود!
    ياد گرفتم به دل ، “دل” نبندم!
    ياد گرفتم از روي “دل” حکم نکنم!
    دل را بايد بُــر زد جايش سنگ ريخت که با خشت تک بــُري نکنند!
    دَم از بازي حکم ميزني!
    دَم از حکم دل ميزني!
    پس به زبان “قمار” برايت ميگويم!
    قمار زندگي را به کسي باختم که “تک” “دل” را با “خشت” بريد!
    باخت زيبايي بود!
    ياد گرفتم به دل ، “دل” نبندم!
    ياد گرفتم از روي “دل” حکم نکنم!
    دل را بايد بُــر زد جايش سنگ ريخت که با خشت تک بــُري نکنند!
    دَم از بازي حکم ميزني!
    دَم از حکم دل ميزني!
    پس به زبان “قمار” برايت ميگويم!
    قمار زندگي را به کسي باختم که “تک” “دل” را با “خشت” بريد!
    باخت زيبايي بود!
    ياد گرفتم به دل ، “دل” نبندم!
    ياد گرفتم از روي “دل” حکم نکنم!
    دل را بايد بُــر زد جايش سنگ ريخت که با خشت تک بــُري نکنند!
    بسلامت الهه جان

    منم رفتم شب بخير يا صب بخير
    هيچي ديگه کم کم بايد برم واسه سحري

    اخه يه ساعت و 5 دقيقه ديگه اذانه
    دَم از بازي حکم ميزني!
    دَم از حکم دل ميزني!
    پس به زبان “قمار” برايت ميگويم!
    قمار زندگي را به کسي باختم که “تک” “دل” را با “خشت” بريد!
    باخت زيبايي بود!
    ياد گرفتم به دل ، “دل” نبندم!
    ياد گرفتم از روي “دل” حکم نکنم!
    دل را بايد بُــر زد جايش سنگ ريخت که با خشت تک بــُري نکنند!
    دَم از بازي حکم ميزني!
    دَم از حکم دل ميزني!
    پس به زبان “قمار” برايت ميگويم!
    قمار زندگي را به کسي باختم که “تک” “دل” را با “خشت” بريد!
    باخت زيبايي بود!
    ياد گرفتم به دل ، “دل” نبندم!
    ياد گرفتم از روي “دل” حکم نکنم!
    دل را بايد بُــر زد جايش سنگ ريخت که با خشت تک بــُري نکنند!
    دَم از بازي حکم ميزني!
    دَم از حکم دل ميزني!
    پس به زبان “قمار” برايت ميگويم!
    قمار زندگي را به کسي باختم که “تک” “دل” را با “خشت” بريد!
    باخت زيبايي بود!
    ياد گرفتم به دل ، “دل” نبندم!
    ياد گرفتم از روي “دل” حکم نکنم!
    دل را بايد بُــر زد جايش سنگ ريخت که با خشت تک بــُري نکنند!
    اي بابا شانس ماس ديگه

    الات ميخواي بري؟

     <    <<    31   32   33   34   35    >>    >