وبلاگ :
تـــــو عَــشــــقـــــ مــــَنـــــي
يادداشت :
دلم ميخــواد
نظرات :
1
خصوصي ،
14206
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
<
<<
31
32
33
34
35
>>
>
+
هاجر
وقتـ هايستـ كهـ جز بهـ بودنتـ
دلمـ رضايتـ نميـ دهد
از كجـا « تـــــــو » بياورمـ ؟!!!!
+
هاجر
salam aji chi kar konam az daste in blogfa?
+
.?? 6ima ??.
man dost vagheyi mikham
yeki k vaghan b khatere khodam biyad webam
na be khatere cm :(
+
.?? 6ima ??.
fada madat :*
+
neda
خيلي حالش خراب بود
از زمين و زمان بريده بود
رفتم تو زندگيش …
خيلي طول نکشيد که حالش خوب شد ؛ تشکر کرد و رفت …
+
.. maryam ..
بعدا ميآمـ سيـ امآتو جبرآنـ ميکنمـ :*
دوسـ ِ ـتـ دآرمـ :*
+
.. maryam ..
هردفهـ ميآمـ يآدمـ ميرهـ بگمـ : " قآلبـ نو مبآرکـ ــ آجيـ ".. خوشملهـ :*
+
negin
دَم از بازي حکم ميزني!
دَم از حکم دل ميزني!
پس به زبان “قمار” برايت ميگويم!
قمار زندگي را به کسي باختم که “تک” “دل” را با “خشت” بريد!
باخت زيبايي بود!
ياد گرفتم به دل ، “دل” نبندم!
ياد گرفتم از روي “دل” حکم نکنم!
دل را بايد بُــر زد جايش سنگ ريخت که با خشت تک بــُري نکنند!
+
negin
دَم از بازي حکم ميزني!
دَم از حکم دل ميزني!
پس به زبان “قمار” برايت ميگويم!
قمار زندگي را به کسي باختم که “تک” “دل” را با “خشت” بريد!
باخت زيبايي بود!
ياد گرفتم به دل ، “دل” نبندم!
ياد گرفتم از روي “دل” حکم نکنم!
دل را بايد بُــر زد جايش سنگ ريخت که با خشت تک بــُري نکنند!
+
negin
دَم از بازي حکم ميزني!
دَم از حکم دل ميزني!
پس به زبان “قمار” برايت ميگويم!
قمار زندگي را به کسي باختم که “تک” “دل” را با “خشت” بريد!
باخت زيبايي بود!
ياد گرفتم به دل ، “دل” نبندم!
ياد گرفتم از روي “دل” حکم نکنم!
دل را بايد بُــر زد جايش سنگ ريخت که با خشت تک بــُري نکنند!
+
negin
دَم از بازي حکم ميزني!
دَم از حکم دل ميزني!
پس به زبان “قمار” برايت ميگويم!
قمار زندگي را به کسي باختم که “تک” “دل” را با “خشت” بريد!
باخت زيبايي بود!
ياد گرفتم به دل ، “دل” نبندم!
ياد گرفتم از روي “دل” حکم نکنم!
دل را بايد بُــر زد جايش سنگ ريخت که با خشت تک بــُري نکنند!
+
negin
دَم از بازي حکم ميزني!
دَم از حکم دل ميزني!
پس به زبان “قمار” برايت ميگويم!
قمار زندگي را به کسي باختم که “تک” “دل” را با “خشت” بريد!
باخت زيبايي بود!
ياد گرفتم به دل ، “دل” نبندم!
ياد گرفتم از روي “دل” حکم نکنم!
دل را بايد بُــر زد جايش سنگ ريخت که با خشت تک بــُري نکنند!
+
negin
دَم از بازي حکم ميزني!
دَم از حکم دل ميزني!
پس به زبان “قمار” برايت ميگويم!
قمار زندگي را به کسي باختم که “تک” “دل” را با “خشت” بريد!
باخت زيبايي بود!
ياد گرفتم به دل ، “دل” نبندم!
ياد گرفتم از روي “دل” حکم نکنم!
دل را بايد بُــر زد جايش سنگ ريخت که با خشت تک بــُري نکنند!
+
negin
دَم از بازي حکم ميزني!
دَم از حکم دل ميزني!
پس به زبان “قمار” برايت ميگويم!
قمار زندگي را به کسي باختم که “تک” “دل” را با “خشت” بريد!
باخت زيبايي بود!
ياد گرفتم به دل ، “دل” نبندم!
ياد گرفتم از روي “دل” حکم نکنم!
دل را بايد بُــر زد جايش سنگ ريخت که با خشت تک بــُري نکنند!
+
negin
دَم از بازي حکم ميزني!
دَم از حکم دل ميزني!
پس به زبان “قمار” برايت ميگويم!
قمار زندگي را به کسي باختم که “تک” “دل” را با “خشت” بريد!
باخت زيبايي بود!
ياد گرفتم به دل ، “دل” نبندم!
ياد گرفتم از روي “دل” حکم نکنم!
دل را بايد بُــر زد جايش سنگ ريخت که با خشت تک بــُري نکنند!
<
<<
31
32
33
34
35
>>
>